‏نمایش پست‌ها با برچسب لب. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب لب. نمایش همه پست‌ها

جمعه، آبان ۲۴، ۱۳۸۷

سرطان زده


مات و مبهوت
خیره به روبرو
سخنی نیاورم بر لب

توشه ام اندکی گردوست با نان و پنیر
چه برجها در خیال خود پروراندم
چه زمینها در نگاهم گستراندم

سر در گریبان خویش فرو برم
چشم ترس از پس مژگان پرپر شده
و تنی عاری ازمودر انتظار ملحفه

شاید به خیالم که باشم به خواب
لحظه ها میدوند بسرعت یک آه
مجالی نیست برای تجدید وفا

زخم سرطان در وجودم آکنده
بغض هجران در دلم آرمیده
صور مرگ گوشم آزرده

هرچه از علم و حکمتت بدانستم آزمودم خلق
هرچه از مال دنیا بدارم ببخشم بر خوبان
وقت آن رسید که باز هم پناه برم بر تو ای خدا

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۶

چشم در راه



گر روز و شب نیک اندیشی بر راه خویش
جمعی همه خوبان سازی همراه خویش

ساز دل رندان بر لب دریا خوش است
لعل لب عشاق در خلوت باغ نوش است

چشم صبوری عشق خیره ماند بر در مراد
نمک در چشم بود و شور آن نقطه در دل نهاد

جمعه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۵

گلی نامه


چشم بگشا تا زقامت بیفکنی برم ظل را
لب بگشا تا کز سینه به در کنی دل را

سخن ز بهر این گویم که شاید
فردا یی نباشد از بر زیستن

ارچه صبر کردم بسی پشت درب انتظار
نشنیدم ندایی که نوازش بدهد گوش

دوشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۴

Voice of the Heart (آوای دل)


Voice of the Heart

به هنگام فراقت زبان کام ببستم، زبان دل را چه کنم
کین به فرمان عقل است و کان به ساز خود رقاص

شکرا در خواب و خیالم همه نقشی است از نگارم
ورنه تا شب اشک ریزان به دنبال جرعه ای شرابم

یک بوسه از لبانت، سرمست باد و هوشیار
نشاید آزرده خاطر، خجالت در میان است

حقا بسان خورشید، زدودن سیاهی
هر دم کنم کاری، رضایت نگارم

چشم دل را نوری است، سوسو زند هی هی
به امید آن سواری کز دور دستها آید