ازلی نبودن موجودیتی که بر پایه اصول واحد بنا نهاده شده است، الزاما صحیح نیست. از آنجا که علت ابتدایی و معلول نهایی در این زنجیره ثابت شده نیستند. عقل ناقص بنده جوابگوی صحت مطلق بودن غیرازلیت وجودم نمی باشد. زیرا این عقل تنها برای تمایز احساس های همبسته (به معنای عام شامل دیدن فوتون ها، شنیدن امواج، لمس مواد، چشیدن و بوییدن) بوده و هست.
Correlated feelings always come through my eyes and body, and I only try to estimate my near future fast. There's a challenging GAME that I don't like to feel I'm loser!
پس اجازه دهید که اولین اصل مطلقه را وجود عقل ناقص بگیریم. با این اصل می توان شهودا به اثبات غیرازلیت به اصول موضوعه و برعکس اعتقاد پیدا کرد.
با این اعتقاد چنین به نظر می رسد که نقطه متقابل در ابدیت خالی از پایداری یا دور باشد بلکه پراکندگی و دایورسیتی بصورت نمایی زیاد میشود و موجودیت های پیچیده به ذرات بدیهی تر تجزیه میشوند و تعاریف خاص تری مصداق می یابد و نظریه تجزیه پذیری ارسطو ملموس تر میگردد. از طرفی گفته میشود که عقل ناقص آزموده تر میشود ولی حقیقت محض تغییری نکرده و تنها بر دانش انباشته افزوده شده است.
ادامه دادن سخت است ...
پدیده ای دیده نشده که انرژی نامحدود باشد لذا شاید تنها بتوان گفت که انرژی ارسالی از ماوراء تنها برای بر هم زدن گذرای نظم و پایداری پیشین بوده است تا آدمیان بدانند که پیچیدگی بسی بسیار بسیار بیش از این است و تنها تغییرات آن به چشم (حسگر به معنای عام) آید نه پایداری و ثبات آن. آگر دوری هم باشد انرژی نامحدود خواهد بود و میبایست ماورایی باشد.
Without randomness enjoyable LIFE is not defined for me!
احساسات همبسته همواره به چشمان و بدنم می آیند و تنها تلاش میکنم که آینده نزدیکم را سریع پیش بینی کنم. بازی چالش برانگیزی وجود دارد که دوست ندارم بازنده آن باشم.
بدون تصادفی بودن زندگی لذت بخش برایم تعریف نشده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر