جمعه، مهر ۱۲، ۱۳۹۲

بشکن



بشکن و آتش بزن این خام رفتار را
بشکن و خرد کن این غرور پندار را

شعله افروز در کاه وجود و سازش کوهسار
کاسه صبر این خانه کن لبریز دیوانه وار

هان بدان کز ما رسد هردم آن یک نوا
هان که ازموده ایم ز تاریخ بی وفا

روی نگردانیم بر خیال خشم خویش
بل نهانیمش بروی تخم چشم خویش

صبحگاهان که چشمم اوفتد بر خیال جان خویش
یادم آید مهر، دوستی، آمال، امید و سامان خویش