بنده طالع خویشم که درین قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار منست
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را
این مدت عمر ما چو گل ده روزست
خندان لب و تازه روی می باید بود
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست
عشق آن لولی سرمست خریدار منست
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را
این مدت عمر ما چو گل ده روزست
خندان لب و تازه روی می باید بود
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست
Bale, montakhab e zibaeest
پاسخحذف